سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شهید بروجردی

مهمترین آنها معرفی دولت موقت بود.محمد برای
پوشش دادن خبر های امام یک شبکه تلویزیونی و یک گیرنده قوی نصب کرد.با استفاده از
همین گیرنده از مکالمات سران ارتش ، توطئه ها و وضعیت پادگان ها با خبر می شد.با
پیروزی انقلاب وجود نیروی نظامی وفادار به علت افزایش توطئه ها به شدت حس می شد.



سر انجام امام دستور تشکیل سپاه پاسداران را
داد.تشکیل سپاه بعنی جمع کردن تعداد زیادی جوان و آموزش همه جانبه آنها برای
مقابله با توطئه ها و شرایط آن موقع بود.کردستان به علت مرزی بودن بیشترین توطئه
را
دید.محمد نیروها را برای برقراری آرامش و امنیت فرستاد اما با بحرانی شدن اوضاع
و تسخیر پاوه و دستور امام(همه نیروها موظف به دخالت و آزادسازی پاوه هستند) محمد
به کردستان رفت.گرچه نیروهای فرستاده شده قبلا پاوه را آزاد کرده
بودند.محمد همراه
با جنگ با ضد انقلاب به تجزیه و تحلیل اوضاع منطقه پرداخت و نتیجه گرفت سپاهی از
خود کردستان ایجاد کند.مخالفت های زیادی به وی شد اما او سازمان پیش مرگان کرد
مسلمان را تاسیس کرد.آنها نقش زیادی در آزادی شهرها داشتند.آنها همه کرد بودند و
هیچ وصله ای به آنها نمی چسبید.آنها ضد انقلاب را خلع سلاح می کردند.بیشترین فشار
ضد انقلاب برای انحلال این سازمان بود.محمد همیشه به فکر مردم بود و به همه سفارش
می کرد مردم کردستان را دوست بدارید و آنها را از خود بدانید.مردم چنان با او
صمیمی بودند که حتی پدر و مادر کسانی که با محمد و پاسداران می جنگیدند از وی می
خواستند فکری برایشان بکند.جوانان در زندان تحت تاثیر محمد قرار می گرفتند و از او
می خواستند فکری بکند تا جوانان در دامان ضد انقلاب نیفتند.محمد یک گروه آموزش
دیده و منسجم از سپاه به نام تیپ ویژه شهدا را احداث کرد.بیشترین نقش در آزادی
شهرها را آنها داشتند.وقتی حجت الله محلاتی پیشنهاد فرماندهی کل سپاه را به محمد
داد او نپذیرفت و فرماندهی تیپ ویژه شهدا را پیشنهاد کرد.سرانجام با اصرارهای محمد
بروجردی و با اینکه فرماندهی ناحیه غرب او را در حد فرماندهی کل سپاه می دید فرماندهی
تیپ ویژه شهدا را به او دادند.محمد هم تمام تلاش خود را به کار گرفت.او زمین بزرگ
و مناسبی که از نظر موقعیت جنگی هم مناسب بود را برای ساختن پادگان انتخاب
کرد.سرانجام در آخرین روز امرش وقتی می خواست از محل استقرار تیپ بازدید کند از
همه حلالیت طلبید.به سفارش یکی از دوستانش یک ماشین با تیربار ماشین محمد را
اسکورت می کردند اما محمد در سه راهی نقده آنها را مجبور کرد تا برگردند و خود به
راه ادامه داد.پس از مدتی ماشین او به وسیله ی یک مین ضد تانک منفجر شد.در این
حادثه فقط او مجروح شد و شدت جراحات به حدی بود که چند دقیقه بعد روحش به ملکوت
پیوست.

 

 

 

خوب دوستان نام این کتاب تکه ای از آسمان از
مجموعه داستان های قصه فرماندهان از انتشارات سوره مهر . واقعا هم شهید بروجردی
تکه ای از آسمان بود.




  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :نوجوان::نظرات دیگران [ نظر]